رها رها ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

عسل مامان

42 - این روزها

این روزها میگذرد همانند روزهای قبل با این تفاوت که رها کمی آروم تر شده و مثل قبل بدآروم نیست همین باعث شده که من بتونم به کارام و درسام برسم دیروز با رها رفتیم دانشگاه و کلی توی بخش زبان با هم چرخیدم بعد هم رفتیم پیش استاد راهنمام - برا کارای مقاله و شاید همایش تلسی جدید که امسال مشهد برگزار میشه - ملت توی دانشگاه فکر میکردن چه مامان جویایی علمی  که با بچه اومده دانشگاه - امیدوارم بتونم و برسم که مقاله مو به این همایش برسونم  و اما روز مادر امسال که برا من اولین سال مادر شدن بود و تنها کسی که بهم هدیه داد بابای مهربونم بود که واقعا سوپرایز شدم - ممنون بابای مهربون و دوست داشتنی من   ...
16 ارديبهشت 1392

36

امروز کنکور دکترا داشتم اما به خاطر رها خانوم نتونستم برم چون هیچکس نبود که پیشش باشه
18 اسفند 1391

33

امروز ٢٩ بهمن ٩١ - یک سال هست که من و رها خانوم با هم هستیم - سال قبل در چنین روزی فهمیدم که یه تربچه دارم . اون موقع نمیدونستم قراره یه دخمل خوشکل و ناز داشته باشم و حالا خدا را شکر که همه چیز به خیر گذشت و یه دخمل سالم و ناز دارم
29 بهمن 1391

32 - چهار ماهگی

امروز یکشنبه ٢٣ بهمن رفتیم برا چکاپ و واکسن چهارماهگی رها خانم زدیم عزیزدلم غش کرد از درد و گریه قد: ٦٣ وزن: ٦ کیلو دور سر: ٤٣ تا یک ساعت بعد از واکسن آروم بودی اما بعد از اون تا ٣ ساعت بی نهایت بدآروم بودی و درد داشتی ولی خدا را شکر بعدازظهر بهتر شدی و مامان جون برات حریره درست کرد خیلی دوست داشتی بعد از اینکه غذاتو خوردی ٤ ساعت خوابیدی الان هم بیدار شدی و داری با بابا بازی میکنی ...
23 بهمن 1391

31

یکشنبه ٨ بهمن:  با رها و بابایی رفتیم سرای مشیر. بابایی میخواست برا دوستش هدیه بخره ما هم رفتیم. .. و این شد اولین تجربه کالسکه سواری رها خانوم کلی دوست داشت و آروم بود قربونت برم عزیزدلم دوشنبه ٩ بهمن:  رها خیلی بدقلق شده بود و اصلا غذا نمیخورد ... در یک اقدام خودسرانه در ٥/٣ ماهگی غذای کمکی خورد و حسابی خوابید و این شد تجربه ای برا من در مواقعی که شیر نمیخوره حریره یا آب برنج بهش میدم. عزیزم دوست هم داره و خدا را شکر براش مشکلی پیش نیومد سه شنبه ١٠ بهمن : روز عید صبح با مامان و بابا برا اولین بار رها بردیم شاهچراغ چهارشنبه ١١ بهمن : عصر دومین تجربه کالسکه سواری و این بار برا خرید در مجتمع آفتاب ...
14 بهمن 1391

29- این روزها

عزیزدلم این روزها خیلی شیطون شده. خوابهاش موشکی - ٥ دقیقه میخوابه بعدش بیدار میشه شروع میکنه به خوردن دستاش ... چند دقیق بعد از گرسنگی جیغ و فریادی راه می اندازه گوشخراش عزیزدلم چند روزیه راه حلی پیدا کردم که خدا را شکر تا امروز نتیجه اش مثبت بود راه حل: قنداق میشه رها خانم با هر دو دستش - اولش کلی گریه و زاری میکنه اما همینکه شروع میکنه به شیر خوردن آروم میشه حسابی شیر میخوره بعد هم لالا ... البته هنوز خواباهاش دقیقه ای هست اما از شدت گریه و زاریش کاسته شده و تقریبا تعداد دفعات خوابهاش بیشتر پ.ن: ال سی دی لپ تاپم شکست و فعلا نمیتونم عکسهای رها خانم را اینجا بذارم ...
27 دی 1391

28

امروز 15 دی ماه 1391 رها خانم وارد مرحله Cooing شد و اصواتی را تولید میکنه
16 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل مامان می باشد