1
(جمعه) 28 بهمن: امروز عصر هانی رفت تهران برا نمایشگاه و من هم رفتم خونه پیش مامان و بابا ...خیلی دلم میخواست همراهش برم اما برنامه م اصلا جور نشد...چند روزی بود حال و روز خوبی نداشتم . جسما و روحا دچار مشکل شده بودم اما نمیدونم چه مشکلی برام پیش اومده بود.
(شنبه) 29 بهمن: صبح زود بیدار شدم اصلا حالم خوب نبود میخواستم با مامان و خاله برم استخر اما سرگیجه شدید داشتم .مامان و خاله فاطی را ساعت ۹ رسوندم هتل پارس. بعدش رفتم پیش سعیده - سرگیجه عجیبی داشتم - ساعت ۱۱:۳۰ با ترس یه baby-check خریدم و رفتم خونه .................................. وای خدای من ....................صورتی
الان سه روزه که تو شوک هستم و تا حالا به هیچ کس نگفتم حتی به هانی ...
دیشب اصلا خوابم نبرد.امروز صبح اول وقت رفتم آزمایشگاه و جواب +
حالا هم اومدم خونه نمیدونم چکار کنم - خوشحال باشم؟؟؟ - نگران باشم؟؟؟ - بترسم؟؟؟ - ذوق زده باشم ؟؟؟